چند هفتهای است که دیگر «مختارنامه» را نمیبینم. هفتههای اول پخش سریال، از اینکه بعد از مدتها سریال تاریخی خوش ساختی، مهمان خانههایمان میشود خوشحال بودم؛ اما رفته رفته از بی احترامیهای «مختارنامه» به میزبانانش آزرده خاطر شدم و جمعه شبها، این مهمان تاریخی را دیگر به خانهام دعوت نکردم.
از «مختارنامه» آزرده شدم نه برای اینکه مثل «یوسف پیامبر» شبیه نمایشهای مدرسهای بود که اتفاقاً از لحاظ سینمایی قابل قبول است. دلیل آزردگی من، تلاش فیلم برای تحمیل کردن مختاری دیگر در ذهن مخاطب است. «مختارنامه» به جای روایت تاریخی قیام مختار، سعی دارد تا به هر نحوی، مختار را یک الگوی تمام عیار برای شیعیان معرفی کند.
نمیدانم جا زدن محمد بن حنفیه به جای مهدی موعود به بهانه جمع کردن لشکر، راه علی است یا رشوه دادن به فرستاده عبدالله بن زبیر مرام علی؟ کجای کیسانیه با تفکر شیعه هم خوانی دارد؟ آیا ما امام سجاد(ع) را اینگونه شناختهایم که اگر قدرت در دست آن حضرت بود؛ با قاتلان پدرش مختارگونه رفتار میکرد یا این رفتار را از صحیفه سجادیهاش که با خدا مناجات میکند که «ظلم نمیکند مگر ضعیف.» آموختهایم؟ آن علی که ما میشناسیم برای درآوردن خلخال از پای زن یهودی، دق میکند؛ نه اینکه به بهانه آرام کردن شهر، مردم را سرکوب کند و وارد خانههای مردم شود. آن علی که ما از نهجالبلاغه میشناسیم؛ در آخرین لحظات عمرش سفارش قاتلش را میکند که مبادا بیش از یک ضربه بخورد.
مختار، در قسمتهای نخست سریال، دلیل قبول نکردن حرف عمویش را مخالفت امام حسن(ع) با سرکوب –که روش خودش است- عنوان میکند؛ اما ظاهراً همین هم نقطه قوت مختار است. ما مرام علی و خاندانش را نه از مختارها و مختارنامهها میشناسیم که مختارها در طول تاریخ با نام علی تاختهاند تا به منبر علی برسند؛ هر چند از راه معاویه. منصفانه نیست با چند روایت که البته در مقابلش روایات متعارض هم هست؛ مختار را علوی کنیم و راه مختار را راه علی بدانیم. متأسفانه صدا و سیما به پخش سریال هم قانع نشد و با پخش مصاحبهها و میزگردها، راه وررود هرگونه برداشتی دیگر یا انتقاد را بر ذهن مخاطب بست.
کاش اجازه میدادند که صدای کسانی که کیسانیه را تشیع نمیدانند هم به گوش مخاطبان این سریال میرسید تا «مختارنامه»، مختار پروری نمیکرد؛ البته شاید در این صورت نقض غرض میشد.